mhi - سعه صدر :  یکی از مهمترین ویژگیهای  اخلاقی مدیران | مدیران در ادبیات ایران

سعه صدر : یکی از مهمترین ویژگیهای اخلاقی مدیران | مدیران در ادبیات ایران

مهارخشم و عصبانیت ازنشانه های سعه صدراست . سعه صدر موجب مهارخشم مدیر می شود. تصمیم گیری به هنگام خشم ، خسارات جبران ناپذیری برسازمان وارد می سازد. سعه صدر مدیر را قادر می سازد که برخود مسلط باشد یکی ارمهم ترین وشاید اصلی ترین وسیله مدیریت ، سعه صدراست . بدون شرح و فراخی سینه ، رهبری و مدیریت درگام اول با شکست مواجه خواهد شد. کلام مولای متقیان علی علیه السلام ، اهمیت شرح صدر یک کارگزار و مدیر را به خوبی آشکار می سازد. سعه صدر عبارت است از: تحمل سختیها و ناملایمات ، عفوگذشت ، مهارخشم وعصبانیت ، تأنی و درنگ در کار(عدم عجله وشتاب )، بلندهمتی عزت نفس، حلم و دوری از انتقام وکینه جویی .

سعه صدر :  یکی از مهمترین ویژگیهای مدیران در ادبیات ایران 

ویژگی های اخلاقی مدیران

سعه صدر

آلة ُالریاسةِ سعة ُالصدر             (نهج البلاغه ، حکمت 167)
ابزارریاست ، سعه صدراست  

یکی ارمهم ترین وشاید اصلی ترین وسیله مدیریت ، سعه صدراست . بدون شرح و فراخی سینه ، رهبری و مدیریت درگام اول با شکست مواجه خواهد شد. کلام مولای متقیان علی علیه السلام ، اهمیت شرح صدر یک کارگزار و مدیر را به خوبی آشکار می سازد.

سعه صدر عبارت است از: تحمل سختیها و ناملایمات ، عفوگذشت ، مهارخشم وعصبانیت ، تأنی و درنگ در کار(عدم عجله وشتاب )، بلندهمتی عزت نفس، حلم و دوری از انتقام وکینه جویی .
مدیرشایسته کسی است که توانایی تحمل سختی ها و ناملایمات را داشته باشد. برخورد بزرگوارانه درهنگام شداید، سینه ای فراخ به  وسعت دریا می خواهد.

چو کعبه ، قبله حاجت شد از دیار بعید
روند خلق به دیدارش ازبسی فرسنگ
ترا تحمل امثال ما بباید  کرد
که هیچکس نزند بردرخت بی برسنگ 
****
خداوند فرمان  و رای  و شکوه
زغوغای مردم نگردد ستوه
سرپرغرورازتحمل  تهی 
حرامش بود  تاج شاهنشهی 
تحمل کند هرکه راعقل هست
نه عقلی که خشمش کندزیردست
 
****
درخاک بیلقان برسیدم به عابدی 
گفتم مرابه تربیت ازجهل پاک کن
گفتا برو چوخاک تحمل کن ای فقیه 
یاهرچه خوانده ای همه درزیرخاک کن 


تحمل سختی ها وناملایمات ، آدمی راتوانا و باصلابت می سازد و موجب اعتماد کارکنان به مدیرمی شود. وجود اعتماد درسازمان ،یکی ازاصول موفقیت سازمان و عامل مهم بهره وری است .


ای سلیمان درمیان زاغ و باز
حلم حق شو باهمه مرغان بساز 
مرد مصاف درهمه جا یافت می شود
درهیچ عرصه مرد تحمل ندیده ام  

مدیری که دارای سعه صدراست به محض مشاهده تخلف وخطا از کارکنان ، کنترل خود را از دست نمی دهد. چنین مدیری ، تما یل بیشتری به گذشت دارد تا به تنبیه . البته درمواردی ، تنبیه ضروری است که مدیر با توجه به خطاکار و وضعیت سازمان ، نسبت به تنبیه خطاکار اقدام خواهدکرد. مدیر باشرح  صدر همواره تلاش می کند تا خطاکارمتوجه قبح خطا یش شده وازتکرارآن خودداری کند.
                                            
 تیغ حلم ازتیغ آهن تیزتر
بل زصد لشکرظفرانگیزتر 
****
جمال مردمی درحلم باشد
کمال آدمی درحلم باشد 
****
طلبکارباید صبور و حمول
که نشنیده ام کیمیاگرملول
چه زرهابه خاک سیه درکنند
که باشد که روزی مسی زرکنند 

****
اگرپوزش نکوباشد زکهتر
نکوترباشد آمرزش زمهتر 
****
باتوگویم که چیست غایت حلم
هرکه زهرت دهدشکربخشش
کم مباش ازدرخت سایه فکن
هرکه سنگت زند ثمربخشش
هرکه بخراشد ت جگربه جفا
همچوکان کریم زربخشش
ازصدف یاد گیرنکته حلم
آنکه برد سرت گهربخشش

 
مهارخشم و عصبانیت ازنشانه های سعه صدراست . سعه صدر موجب مهارخشم مدیر می شود. تصمیم گیری به هنگام خشم ، خسارات جبران ناپذیری برسازمان وارد می سازد. سعه صدر مدیر را قادر می سازد که برخود مسلط باشد . وقتی مدیر براعصاب خود مسلط باشد می تواند تصمیمات مناسب اتخاذ کند.
نه مرد است آن به نزد یک خردمند
که با پیل دمان پیکارجوید
بلی مردآن کس است ازروی تحقیق
که چون خشم آیدش باطل نگوید 
****
وانکه دشنام دادت ازسرخشم 
خاک پایش گزین چوسرمه چشم 
آنکه زهرت دهد بدو ده قند
وانکه ازتوبُرد بدو پیوند
وانکه بد گفت نیکویی گویش 
ورنجوید ترا تو می جویش 
وانکه سیمت نداد زربخشش
وانکه پایت برید، سربخشش 
****
چوخشم آیدت برگناه کسی 
تأمل کنش درعقوبت بسی
که سهل است لعل بدخشان شکست 
شکسته نشاید دگرباره بست 

****
هرآنکس که او از گنهکار چشم 
بخواباند و آسان فروخورد خشم 
فزونیش هر  روزافزون شود
شتاب آورد، دل پرازخون شود 
****
چوخشم آری مشو چون آتش تیز
کزآتش بخردان راهست پرهیز 
****
سربردباران نیایدبه خشم 
زنا بودنی ها بخوابند چشم 
نه تیزی نه سستی به کاراندرون
خرد باد جان ترا رهنمون 
****

خشم را دل مدار ایرا خشم
زیردامن در،بلا دارد دفین
چون پشیمانی چنی ازتخم خشم 
خودمکاراین تخم وزو این ، برمچین 
****
سرمردمی بردباری بود
چوتیزی کند، تن به خواری بود 

 
پادشه باید که تابه حدی خشم بردشمنان نراند که دوستان رااعتماد نماند. آتش خشم اول درخداوند خشم اوفتد پس آنگه زبانه به خصم رسد یا نرسد. 
نشایدبنی آدم خاک زاد
که درسرکندکبرو تندی وباد
تراباچنین گرمی وسرکشی
نپندارم ازخاکی ازآتشی 

درنگ وتأنی و عدم تعجیل درکارها                 
شتاب و بدی کاراهریمن است 
پشیمانی ورنج جان و تن است  

****
که تأنی هست ازیزدان یقین
هست تعجیلت ز شیطان لعین 
****
 ز راه خرد هیچگونه متاب 
پشیمانی آرد دلت را شتاب
درنگ آورد راستی ها پدید
زراه خرد سرنباید کشید
هرآنگه که بخت اندرآید به خواب
سرمرد بیهوده گیرد شتاب
چوخواهی که تاج تو ماند به جای
مبادی جزآهسته و پاک رای  
****
مکن تعجیل درتحصیل مقصود
بسادیری که باشد خوشتراز زود
گرافتد صید نیکو دیر دردام 
بهست اززود تا نیکو سرانجام 

****
تیر ازکمان چورفت نیاید به شست باز
پس واجب است درهمه کاری تأملی 

شتاب زدگی کارشیطانست و بی صبری ازباب نادانی 
دگرگفت کزما چه نیکوتراست
که بردانش بخردان افسراست
چنین داد پاسخ که آهستگی 
کریمی  و رادی  و شایستگی 
بلندهمتی وعزت نفس
غنای طبع بود کیمیای روحانی 
چومال نیست میسر به دل توانگربا ش 
****
هرکه رایک ذره همت داددست 
کرد او خورشید را زان ذره پست
هرکه راشد همت عالی پدید
هرچه جست آن چیز شد حالی پدید 

****
همت عالی زفلک  بگذرد
مرد به همت زملک  بگذرد 
****
عقل وهمت رانمی دانم کدامین بهتراست
این قدردانم که همت هرچه کرد ازپیش برد 
****
اهل همت را زناهمواری گردون چه با ک
سیرانجم راچه غم کاندزمین جوی جراست 

****
هرکه راعالی است همت او
هردوعالم شده ست نعمت او 
****
ازهمت بلند بدین مرتبت رسید
هرگز به مرتبت نرسد مردم دنی 
****
همت بلند دارکه نزد خداو خلق
باشد به قدرهمت تو اعتبارتو 

****
همت بلند دارکه باهمت بلند
هرجاروی به توسن گردون سواره ای 
 

نظرات
دیدگاه ارسال کنید